- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
زبانحال سیدالشهدا در شهادت حضرت علی اصغر علیهالسلام
همچو روی طفل من، بی رنگ و رو، مهتاب نیست بخت من در خواب و چشم کودکم را خواب نیست گفتم از اشکم مگر ای غنچه نوشی آب لیک از تو معذورم که اشک من به جز خوناب نیست در حرم، هر سمت باشد قبله، اما بهر من غیر رویت قبله و جز ابرویت محراب نیست خیمه بیت و کعبه مهد و در طواف اهل حرم این طواف حج عشق است و جز این آداب نیست هفت بار آمد صفا و مروه هاجر، آب جُست من که ده ها بار در هر خیمه رفتم، آب نیست قـسمتی از راه را با هـروله هـاجـر برفت من همه ره را دویـدم، کام تو سیراب نیست
: امتیاز
|
زبانحال سیدالشهدا در شهادت حضرت علی اصغر علیهالسلام
باغ می سوزد در آتش ای دريـغا آب نيست فصل بی تابی ست اينجا غنچه ها را تاب نيست ظلم اين نامحرمان ما را ازاو محروم ساخت ورنـه بی مهر و وفايی در نهاد آب نيست بانگ هل من ناصر من بی جواب است ای دريغ در طواف خيمه ها لبيکی ازاصحاب نيست در حريم عشق تنها مانده يـک شش ماهه گل کز شرار تشنه کامی خرّم و شاداب نيست ای هـمـای آسـمـان پـرواز من با من بـيا جزتوديگر تشنۀ وصلی دراين محراب نيست گر کسی بر رويت ای گل، شبنم آبی نزد ديده بگشا گوهر اشک آنقدر ناياب نيست وقت احرام آمد و نزدیک شد ميقات وصل غنچۀ نشکفته ام برخيز وقت خواب نيست می بـرم شـايد بسـوزد بـر تو قـلب آفـتاب گرچه می بينم به رويت رنگ چون مهتاب نيست نخل ها در گوش هم، آهسته نجوا می کنند نوگل زهـرا گلوی نازکش را تاب نيست يک نيستان ناله می جوشد از اين دشت بلا يک چمن گل می شود شود، اما آب نيست
: امتیاز
|
زبانحال سیدالشهدا در شهادت حضرت علی اصغر علیه السلام
بـــا نـگـاهـت طـلـب آب مـكــن عـرش را مضطر و بی تاب مكـن گـرچه بـر گـريه تـوانـت نـَبـُوَد گـريـه كـن، قـلـب مــرا آب مـكـن بـا نگاهـت بـه دل آتـش مـفکـن زان كـمان تـيـر تـو پـرتـاب مـكن ز تـلـظّي فـكـنـي غـم بـه جـنـان بــه دل فــاطــمـه زهــراب مـكـن از عطش گرچه نخوابيدی دوش وقـت خوابت نَـبـُوَد، خـواب مـكن مـحـسـن كــربــبــلايـم صـبـری بـستـه چشمت به روي بـاب مكـن مــادرم فـاطــمـه از عـرش آيـد لـخــتـي آهـسـتـه و اشـتـاب مـكـن اصغـرم، مادر من مجروح است بـه روي سـيـنـۀ او خــواب مـكـن دشـمـن ايـستـاده گـلويــت بـيـنـد مــه مـن، رو بــه آفــتــاب مــكـن داغ تــو جــان مــرا مـي گــيـرد دشـمـنـم دلـخـوش و شاداب مـكـن «سائلِ» رو سـیه ات را دریـاب دورش از جـمـلۀ اصـحـاب مـكـن
: امتیاز
|
شهادت حضرت علی اصغر علیهالسلام
چون موج روی دست پدر پیچ و تاب داشت وز نازکی، تـنی به صفای حـباب داشت چون سوره های کوچک قرآن، ظریف بود هـرچـنـد او فـضـیـلت اُمّ الـکـتاب داشت چـون سـاقـه های تـازه ریـواس، تُرد بود از تـشنـگی اگر چه بـسی التهاب داشت از بس که در زلالی خود، محو گشته بود گـویی خیال بود و تنی از سراب داشت یـکجا سه پـاسخ از لب خاری شنیده بود آن غنچه نیز، فرصت یک انتخاب داشت خـونـش پـدر به جـانب افـلاک می فـشاند گویی به هـدیه دادن آن گل شتاب داشت خورشید، در شفق شرری سـرخ گون گرفت یعنی که راه شیریِ او رنگِ خون گرفت
: امتیاز
|
زبانحال سیدالشهدا در شهادت حضرت علی اصغر علیهالسلام
دیـده بگـشـا تا شود تنهـاییِ من بـاورت نیمه جان هستی ومن چون جان گرفتم دربرت همچو گیسویت مرا این سو و آن سو میکشی می کُـشی آخـر مرا با گـریه های آخـرت عذرخواهی می کنم من گر نمی بوسم تو را ای به قربان سرت! ترسم جدا گردد سرت اصغرم؛ روی حرم رفتن ندارم؛ ز آن جهت من نمی دانم چه گویم در جوابِ مـادرت می کنم دفنت اگر پشت حرم، از من مرنج تاب زیـر سـمّ مرکـب را ندارد پیکـرت
: امتیاز
|
شهادت حضرت علی اصغر علیهالسلام
تا که بر روی زمین خـیـمۀ سـقا افتاد پـدرت از نـفـس و مـادرت از پا افتاد ناخنت خون شده و چهرۀ مادر زخمی آنقدر چنگ زدی تا به رخش جا افتاد به همه رو زدم اما چه کنم، خـنـدیدند چـشـمهـا تا که به چـشـم تر بـابا افـتاد خواستم بوسه بگـیرم ز لـبان خشکـت گـذر حـرمـله افـسـوس به اینـجا افـتاد حنجر نازکی انگار ترک خورد و شکست کــودکـی بـال زد امـا ز تــقــلّا افـتـاد دست و پـا میزدی و هلهـلهها میآمد عـرق شـرمِ پـدر وقـت تـمـاشـا افـتـاد هـمـۀ آرزویـم بـود زبــان بــاز کـنـی ولی انگـار که یک فـاصله اینجا افتاد
: امتیاز
|
شهادت حضرت علی اصغر علیهالسلام
بالا نـشـسته است که پـیـغـمبرش کنند کوچک ترین امامِ همین منـبرش کـنند مثل امـامــزادۀ شـش مــاهـه می شـود عـمّـامه ای سیـاه، اگر بر سـرش کـنند پـرواز می کـنـیـم به سـمت خــدایـشان ما را اگر دخـیـل ضـریحِ پـرش کـنند حقّـش نبود در وسط خـطبه خـوانیـش یک تیر را روانـۀ آن حـنجـرش کـنند حالا که فیض از گل رویش نمی برند حـقّـش نبـود پیـش همه پـرپـرش کنند یک تیـر ساده هم، بخدا خوب می بُرد امّـا قــرار بـود از این بـدتـرش کـنـند رفت و تکان خالی گهواره را گذاشت تا دلـخـوشـی عـاطـفـۀ مـادرش کـنـند
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت علی اصغر علیهالسلام
تـو انـتـخـاب خـدايـی بـرای فـرداهـا ضـمـانـت تـو امـيـد حـسـيـنـیِ مـاهـا اگر چه كـودكی اما بـزرگ دنـيـايـی نــديــده اند شـبـيـه تـو چـشـم دنـيـاهـا مـن از قـبـيـلـه دردم، غـلام زادۀ تـان تو از قـبـيـلـه عـشـقـی ز نـسل آقـاها چه آهوانه مرا تا جـنون كـشاندی تو مسيح چشم تو جان ميدهد به عيسی ها هـنوز زمزمه مـادرم به گوشم هست كه می سـرود شما را به جـای لالاها قسم به لحظۀ بالا نشينی ات تا عـرش مرا بـبـر به حـريمت در اوج بـالاها ببر به سمت جنونم به عشق محرم كن تـمـام ســال مرا هــفـتـم مــحـرًم كـن طـنـين گـریـۀ تو تا به آسـمان پـيچـيد دل حسين به هر گـریۀ تو می لـرزيد نشـسـته اند كـنارت ذخـيره های زمين شده تجـمع مـاه و سـتاره و خـورشيد فـقـط نشانِ بـزرگیِ خـانـواده تـوست كه پير و كودكتان اينچنين كرم داريد چه كرده درس نگاهت كه اينچنين گشتند مـريـد و شـيـفـتـۀ تو مـراجـع تـقـلـيـد درست مثل دو دست گره گشای عمو خدا به دست تو باب الحوايجی بخشيد در آرزوی عـلمداری ات كـنار عـمو چه خواب ها كه برايت رباب خواهد ديد عزيز من پسرم پا به راه خـواهی شد تو هم برای خودت يك سپاه خواهی شد حـمـاسـۀ تو هـنوز از زبـان نـيـفـتاده تـوسـلِ به تو از چـشـمـمان نـيـفـتـاده تو قصه شبِ مـادر بـزرگ هـایی كه كـرامـت نـفـسـت از بـيـان نـيـفــتـاده شعاع دلـبری ات شاهـزاده بی حد بود كه اسـمت از دهـن آسـمـان نـيـفـتـاده عروج سرخ تو محكم نمود راه غدير چـرا كه نـام عـلـی از اذان نـيـفـتـاده نيامده به سـفر می روی مراقـب باش كه چشم شـور پـیِ كـاروان نـيـفـتـاده دوباره شاعـر دلخـسته می نويسد اين دو مصرعی كه هنوز از دهان نيفتاده: چه قدر زير گلويت سفيد و جذاب است به قب قبش اثر بوسه های ارباب است
: امتیاز
|
ذکر های سقائی دهه اول محرم
ذکر سقائی حضرت علی اصغر اصغرم ، توئی بلبل حرم(۲) همچو گـل، تو پرپر بـرابرم تو شــمــع شبستانِ احــمــدی گـلِ لالـه زارِ محــمــدی(۲) ــــــــــــــــــــــــــ پاره شد، ز پیکان گلویِ تو (۲) غرقه خون، چرا گشته روی تو غنچة گـلِ بـاغِ سرمـدی گـلِ لاله زارِ محـمـدی(۲) ******************************** ذکر سقائی شب تاسوعا نینوا بـود ، شـورِ انقلاب (۲) عتـرتِ عـلی ، از عطش کباب نظر کن به اطفـال مرتـضی عـلمـدارِ صحـرایِ کربلا (۲) ـــــــــــــــــــــــ در حرم ، عزیزانِ بی معین(۲) دل غمیـن ، زبیداد مشرکیـن به سـوز عطش، گشتـه مبتلا عـلمـدارِ صحـرایِ کربلا (۲) مجرد همدانی ******************************** ذکر سقائی توسل به حضرت ابوالفضل با وفـا عـلمـدار لشکرم (۲) مـظـهرِ عـجـائب بـرادرم دریغا ، که رفتـی مرا زدست فَلَک پشتم از ماتمت شکست (۲) ـــــــــــــــــــــــ ای شهید واصل به قرب حق(۲) پیکـرت چو گل، شد ورق ورق زبیـدادِ این قـوم خود پرست فلـک پشتم از ماتمت شکست (۲) مرحوم صابر همدانی ******************************** ذکر سقائی حضرت عباس و حضرت علی اصغر اصغر از عطش، در فغان عمو (۲) شد زتشنـگی ، ناتوان عمو به خیمه ، ببین بانـگ الأمان رسان آبی از بهر تشنگـان (۲) ـــــــــــــــــــــــــ چون عطش شرر، زد بجان عمو (۲) رحتمی سویِ، تشنگان ، عمو عمو جان صوابی کن این زمان رسان آبی از بهر تشنگان(2۲) محمد رنگچی ******************************** ذکر سقائی شهادت حضرت علی اکبر اکبرِ من ای، شبهِ مصطفی (۲) نـوگـلِ گلستـانِ مـرتضی تـو آیـا علـی اکبـرِ منی ؟ که غلطان به خون در برِ منی ــــــــــــــــــــــــ شد خـزان ، بهارِ جـوانیت حیـف از این رخِ، ارغـوانیت هـمانـا گُـلِ احـمر منـی که غلطان به خون در برِ منی از مرحوم صابر همدانی ******************************** ذکر سقائی حضرت قاسم قـاسم ای گل باغ مجتبی (۲) نو گـلی ز گلزار مـرتضی دگر قاسمم گشته ام غریب که از دل مرا میرود شکیب(۲) ــــــــــــــــ ای جـوان ناکام مه لقا(۲) می کند عـمـو بهر تو دعـا توئـی یـادگار بـرادرم شدی غرق خون در برابرم (۲) محمد رنگچی ******************************** ذکر سقائی خروج از کربلا در برابـر جسم شاه دین (۲) گفت و اینچنین زینب حزین که گر رفتم و میگذارمت حسین جان به حق می سپارمت (۲) ـــــــــــــــ با تو آمدم، من در این زمین (۲) بی تو میروم ، با دل غمین اگر زخمِ تن ، می شمارت حسین جان به حق می سپارمت (۲)
: امتیاز
|
زبانحال حضرت رباب در شهادت حضرت علی اصغر
اولین روز است بی گهواره می گردی علی یک شبه مادر برای خود شدی مردی علی آخرین باری که بستم بند این قـنداق را بر دلـم افـتاده دیگر بر نمی گردی علی بیشتر شرمنده می سازی پدر را گریه کن بس کن این ناله که، اشکم را در آوردی علی باز کن از ساقۀ این تـیر انگـشتان خود نیست آبی در حرم، غوغا به پا کردی علی بی تعادل هستی و ماندم چگونه با سرت حـجــم تیـر حـرمـلـه را تـاب آوردی عـلی
: امتیاز
|
شهادت حضرت علی اصعر علیه السلام
به خـیمه این خـبر با غـم رسـیده ز کـین مشک عـمو گـشته دریده گـرفـته زین خـبر ماتـم سکـیـنه ولی رنـگ ربـاب یکـسـر پـریده بـگفتـا او به اصغـر بخواب ای جـان مادر گـــل امـــیـد مـا را عـدو بــنــموده پـرپـر دگـر آهـنـگ غـارت رفـتـه در سر ************************** نگاهت ای عـلی جـان بر دل من کـند کار دو صد شمـشیر دشمن چه سازم تا شوی یک لحظه آرام نیـایـد کاری از من غـیـر شـیون دو چشم ملتـمس را ببنـد ای یـاس زهرا که شـاید در دل من شود کم شور و غوغـا کـه شـرمنـده تـر از ایـنـم تو منـمـا ************************** مـرو ای دلـبـرم بـیـن بـی قـرارم خـدا دانـد کـه مـن طـاقـت نـدارم پـس از تـو ای گـل نشکـفـته من در ایـن دنـیـا دگـر کـاری نـدارم دلم در خـون نشسته قـدم از غـم شکسته کنـم مـن التماست بمان ای یـاس خسته چه سـازم رشـته صـبرم گـسـسـته **************************** دعـا کردم کــمـی بــاران بـبـارد که شایـد اصـغـرم طاقـت بـیـارد ولی اینسان که اصغر بیقراراست هــــوای دیـدن مــحســن بــدارد لب خشکت علـی جان ترک بـردارد اینسان که بنما ئی تـلظـی چکد خـون تو از آن دل صــد پــاره ام را پـس مــســوزان
: امتیاز
|
شهادت حضرت علی اصغر علیهالسلام
هــنـوز دیـده مـادر به گاهـوارۀ توست به خیـمه منـتـظـر دیدن دوبـارۀ توست به خـنده دل بربودی ز مادر ای اصغر بیا که شادی مادر به یک اشارۀ توست نـهـاده سـر به سـر زانـوان غـم، مـادر که پاره پاره دلش چون گلوی پارۀ توست چه پاسخ اهل حرم را دهم؟ چو می پرسند که این قتیل به خون خفته،شیرخوارۀ توست؟ غـروب عـمـر تو را من نمی کنم بـاور که آسمان وجـودم پر از ستارۀ تـوست به خنده بر تن بی جان، دوباره جان بخشا که جان به پیکر بی جان من، نظارۀ توست اگر که سینـۀ مادر ز غـم گدازان است ز سـوزِ تشنگیِ لعلِ پُـر شـرارۀ توست به روز حشر که «عنقا» بسی بود ناچار تمام چشم وجودش به دست چارۀ توست
: امتیاز
|
شهادت حضرت علی اصغر علیهالسلام
ای اهل کوفه رحمی، این طفل جان ندارد خـواهـد که آب گـویـد، امّـا زبـان ندارد دیشب به گاهــواره، تا صبح ناله می زد امـروز روی دسـتـم، دیگر تـوان ندارد هنـگام گریه کوشد، تا اشکِ خود بنوشد اشکی که تر کند لب، دورِ دهـان ندارد رخ مثل برگ پائیز، لب چون دو چوبۀ خشک این غـنچۀ بهـاری، غیر از خزان ندارد ای حرمله! مکش تیر، یک سو فکن کمان را یک برگ گل که تابِ، تیر و کمان ندارد شـمشـیـر اوست آهش، فـریـاد او تلـظّی جـانش به لـب رسیـده، نـایِ بیـان ندارد با من اگر بجنگـیـد، تا کـشـتـنم بجنگـیـد این شیرخواره برکف، تیغ وسنان ندارد مادر نشـسـته تنها، در خـیـمه بین زن ها جُز اشک خجـلت خود، آب روان ندارد تا با خدنگ دشمن،روحش زند پر از تن جـز شـانـۀ امـامـش، دیگر مکـان ندارد میثم به حشر نَبوَد، غیر از فغان و آهش آن کاو از این مصیبت، آه و فغـان ندارد
: امتیاز
|